گــاهی نــه گریـه آرامت می کنـد
و نـــه خنـده
نـه فریـاد آرامــت می کنــد
نـه سکوت
آنجــاست کـه بـا چشمانی خیس
رو بـــه آسمــان می کنی و می گویی
خدایـا تنهـا تـو را دارم
تنهـایم مگـذار
کـ ه فقـط بـایـد
گـریـ ه کـنی آنهـا را ،
آن هـم فقـط بـرای ِ خـدا ...