رسنـ خاطره ها

مشخصات بلاگ
رسنـ خاطره ها

..: بسـم‌ الله الرحمـن الرحیـم :..

غرض،نه نوشتن ترجمه‌ است بر آفتاب و نه-نعوذ بالله-تفسیر برأی کلام خدا. که این سیاهه، به مثابه نجوای یکی از
اهالی زمسـتان است با خردادِ کلام خدا و لاغیـر.

  • http://sound.nasr19.ir/index.php?id=2&mp3=http://setfa.net/images/hcek9qbbcu6t4z1i9bxi.mp3&as=1&ar=1&volume=100
پیوندهای روزانه

اینجا کربلاست . صدای ما را از کنار علقمه می شنوید.

هم اینک نهری است شرمنده از نهر بودنش.

رودی است که بی صدا می خروشد تا صدای خروشش تشنه کامان کربلا را نیازارد. شاید عطش را فراموشش کنند.

اینجا بازوانی است به خون غلطیده که نشان پیروزی را در سرانگشتانش می بینم .

کمی آن سو تر قتلگاه است. بدنی می بینم بی سر ، اما سرافراز و رگهایی که مهربانانه خاک تشنه را از خون خویش سیراب می کنند و رود را باز هم شرمنده تر می بینم.

اینجا کربلاست ، صدای ما را از کنار فرات می شنوید.

صدای ما را از شلمچه میشنوید. به یادماندنی ترین کربلاهایش کربلای چهار و پنج هستند . همانهایی که "هفتاد و دو تن " های بسیاری را به خود دیدند.اینجا نبرد نیزه و شمشیر نیست. اینجا ستیز تن و تانک است!

قصه ی شبهای یلدای اینجا ، حکایت سرها و نیزه هاست. روایت سرها و موشک هاست .

اینجا سر حسین ها را با خنجر نمی برند . اینجا هر سری را موشکی حواله می کنند .

اینجا اسب ها بر بدن زخم زخم و صدچاک شهدا نمی دوند. اینجا بر بدن هر شهیدی ردی از تانک هاست .

اینجا شلمچه است ، صدای ما را از جوار شهــــــــــدا می شنوید... !

  • سجاد نوروزی

نظرات  (۴)

  • قلمداد ظهور
  • زندگی را باید برد؛ زندگی بازی شطرنج در بطن وجودی انسان هاست، گاهی یک اسب تمام آرزوهایت را لگد مال میکند.
  • شاید منتظر
  • گفت واژه هایتان چقدر کهنه شده اند!!
    گفتم: ما دیگر حرف تازه ای نداریم....
  • رفیق شفیق
  • عکساشم بذار ما برادران کپی بردار استفاده بفرمائیم...
    تو که چیزیت به ما نمیماسه !!!
    .
    .
    تکبیر......
    خوش یه سعادتتون ..
    انشاء الله شهید بشی ...!!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی