نمیتواند سادهانگاری کند و بگوید این افرادی که در کشورهای مختلف در صف داعش و القاعده میجنگند به خاطر پول است. نخیر، مسئلهی پول نیست. چرا خودمان را مسخره کنیم؟ مسئلهی پول نیست. بسیاری از اینها در حالی میجنگند که توقع کمترین بهرهای از خاشاک این دنیای فانی ندارند.
دبیر کل حزب الله لبنان در سومین شب مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان در شهر بیروت سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی به تبیین جریان تکفیری و علت ها و راه حل مبارزه با آن پرداخته است. متن سخنرانی ایشان در ادامه می آید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
والحمد لله رب العالمین والصلات و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
السلام علیک یا سیدی و مولای یا اباعبدالله الحسین یا بن رسول الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
دانشمندان، برادران و خواهران، سلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
سالهای گذشته در شبها و مناسبتهای مختلف بنده و برادرانم دربارهی انقلاب و جنبش امام حسین(ع) و مسائل آن برهه سخنرانی میکردیم. از جمله این که: حسین(ع) با مشاهدهی وقایع، اطلاعات، نیتها، انگیزهها و حوادث آن دوره مخصوصا حاکمیت یافتن یزید بن معاویه تشخیص داد که اسلام و امت اسلامی با چالشها، تهدیدات و خطراتی وجودی مواجه هستند:
اول خود اسلام. یعنی اسلام به عنوان یک دین، رسالت، مجموعهای از تعالیم و ارزشها در خطر بود. به همین خاطر حسین(ع) میگوید اگر یزید حاکم و مدیر قضایای مسلمانان و امت باشد باید با آن اسلام خداحافظی کرد.
خطر دوم متوجه تمامیت کشور و جامعهی نوپا، بالنده و تازهی اسلامی بود. [کشور و جامعهای] که بر اساس اندیشهها، سنتها و فرهنگی نو بنا نهاده شده بود. امام حسین تشخیص داد سکوت در برابر بیعت یزید و قدرت و حکومت وی اسلام را به عنوان یک دین و امت و تمامیت کشور اسلام را با خطری جدی مواجه خواهد ساخت. به همین خاطر از همهی محاسبات، اعتبارات، اصول و قواعد سیاسی، امنیتی، نظامی، انقلابی و اجتماعی چشم پوشید و دست به این جنبش زد. از جمله چیزهایی که ایشان در آن دوره تشخیص داد این بود که یزید به عنوان رهبر پروژهی اموی- سفیانی قطعا قصدش محو کردن اسلام و بلکه هرگونه یادی از پیامبر اسلام، محمد(ص) است. ایشان پی برد میخواهند امت را به اندیشهها، تعالیم و ارزشهای جاهلیت اولی بازگردانند. [سفیانیان] برای این منظور و تحریف و دروغ بستن به اسلام و خدشه دار کردن چهرهی آن و ورود آنچه ربطی به اسلام ندارد به آن تلاش کردند. چه در سطح عقیدتی و چه در سطح احکام شرعی و… . همچنین خواستند بافت اجتماعی امت و پایههایی را که جامعهی جدید بر آن بنا شده بود هدف قرار دهند. پایههایی مثل: عرب بر عجم برتری ندارد مگر در تقوا و برترین شما نزد خداوند با تقواترین شما هستند. میخواستند مسئلهی عرب و عجم، عرب و موالی، در داخل عرب تقسیمات قدیمی قیسی، یمانی، قرشی، غیر قرشی و نبردهای قبیلهای را زنده کنند. چون پادشاهی ستمگری که توسط بنی امیه تأسیس شد و در زمان بنی عباس ادامه یافت در سایهی یک جامعهی درگیر مسائل قبیلهای میتوانست برپا شود و تداوم یابد. همهی اینها یعنی نابودی پایههایی که رسول الله(ص) جامعهی اسلامیاش را بر مبنای آنها برپا کرده بود و وارد کردن جامعهی اسلامی به نبردهایی شبیه نبردهای خانوادگی، قبیلهای، نژادی و… جاهلیت و سپس حاکمیت دولت بر همگی. همچنین برای نشر فساد اخلاقی، فساد اجتماعی و… کوشیدند.
جنبش امام حسین(ع) توانست ضربهی بسیار هولناکی به این پروژه وارد و از کیان اسلام و مسلمین پاسداری کند؛ آنگونه که در مناسبتهای مختلف دربارهی آن صحبت کردیم. بنده فقط این را به عنوان مقدمه عرض کردم تا بگویم وقتی اسلام و تمامیت امت در خطر باشد وقت چنین موضع حسینی چالشبرانگیز و فداکارانهایست؛ موضعی با این سطح از ثبات، عزم، اراده و دلاوری.
شرایط امروز جهان اسلام و مشخصا منطقهی ما با توجه به حوادث سالهای گذشته و رشد، بالندگی و تسلط جریان موسوم به تکفیریان در سرزمینهای پهناوری از کشورهای عربی و اسلامی و اقدامات مصیبتآفرین، فاجعهبار و رسوای شبانه روزی آنان که مدام به گوشمان میرسد باعث میشود با شجاعت و شفافیت بایستیم و ماهیت خطراتی را که سلطهی جریان تکفیری برای کشورهای مختلف عربی و اسلامی خواهد آفرید معین کنیم. برادران و خواهران، به سادگی تمام -خواهید دید سخنانم آسان و ساده است و استدلالهایش نیز ساده هستند و مثل همیشه از اصطلاحات پیچیده پرهیز خواهم کرد- این خطرات مشابه خطرات سال ۶۱ هجری هستند:
اول: این جریان خطری است متوجه دین، رسالت و ارزشهای اسلام. کجا؟ بگذارید دلیل بیاوریم که خطر واقعی است: اولا این جریان خود را به اسلام و قرآن منتسب میکند. و چنان که در برخی روایات پیشبینی این دوران آمده است این افراد حافظ قرآن هستند. قرآن را حفظ میکنند و به آیات آن استناد مینمایند. این در زمینهی نظری. همچنین در حوزهی رفتارها میبینید وقتی حمله میکنند، سر میبرند، میکشند یا مرتکب هر کدام از این جنایتها میشوند در سخنانشان در همان صحنهای که در تلویزیون یا اینترنت پخش میشود استدلال میکنند که قال الله تعالی کذا و کذا. طبعا اینها در درک آیات قران مشکل دارند و «فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ- متشابهات را دنبال مىکنند. (آل عمران/۷)» و در فهم و تفسیر قرآن دچار خطا میشوند. این یک بحث علمی مستقل است که الآن روند سخنرانی یاری نمیکند به آن بپردازیم. اما در هر صورت در هر عملی که انجام میدهند به آیات قرآن یا احادیث جعلی و دروغ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) استدلال میکنند. میگویند قال رسول الله (ص) کذا و کذا… یعنی جنایتش را به یک متفکر، عالم، شیخ، استاد یا جریانی که پیرو آن است منتسب نمیکند بلکه آن را مستقیما به کتاب خداوند(عز و جل) و به پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت میدهند. قاعدتا این بسیار خطرناک است. چرا؟ با قرینهی ذهنی پس از یک، دو و سه حادثه و با گذشت یک، دو و سه سال این حوادث هممعنای اسلام میشوند. دیگر کسی نمیگوید این یک روش منحرف و اشتباه است که ربطی به اسلام ندارد، نه، به همین خاطر کم کم میشنویم بعضی جاها در غرب و حتی در منطقهی خودمان کسانی میگویند گویا مسئلهی مذاهب، تنوع، اجتهاد و جریانهای متعدد فکری در اسلام نیست. نه، گویا اسلام همین است! دین شما، قرآن شما و پیامبر شما همینها هستند. خب، این بسیار خطرناک است.
همچنین با گذشت زمان این برداشت ظالمانه و غلط از اسلام و کتاب و پیامبرش تثبیت میشود. با کمال شجاعت میتوانم بگویم حوادث امروز شدیدترین تخریب تاریخی علیه وجههی اسلام هستند:
اول چون حوادث این روزها در تاریخ کمنظیرند اگر نظایری را در تاریخ برایش پیدا کنیم و نگوییم بینظیرند. ولی دلیل دیگری هم هست: ما در عصر ارتباطات و رسانهها هستیم که صحنه، تصویر، صوت و کلمه را به تک تک خانههای جهان انتقال میدهند و به گوش همهی جهانیان میرسانند. صدها سال پیش ممکن بود فجایع بسیاری رخ دهد اما با تصویر، صوت و با دقت و جزئیات به مخاطبان نمیرسید و بعد از دورانهای طولانی از وقوعشان دیگران خبردار میشدند. اما امروز پخش مستقیم است. ذبح و جنایتهای دست جمعی را پخش مستقیم میکنند و صوت و تصویر جنایتهای مختلف و متفاوت موجود است و میدانید که این بسیار بیش از نقل شفاهی یا کتبی بر عقلها، قلبها و احساسات تأثیر میگذارد. پس حوادث امروز خطرناکترین توهینهایی هستند که نسبت به ارزشها، تعالیم، تفکر و شهرت اسلام صورت میگیرند.
نتایجی که این رفتارها در پی دارد:
دور کردن غیر مسلمانان از اسلام. در بسیاری از کشورهای جهان مردمی هستند که به دلایل مختلف از هیچ دینی پیروی نمیکنند سپس به دلیل خلأ فکری، عقیدتی، روانی و معنوی پس از آشنایی با اسلام ایمان میآورند. در جهان تعداد زیادی بتپرست و… هست. بسیاری از این افراد در جای جای جهان به اسلام رو میآورند و میپذیرندش. اما امروز چه میشود؟ الگویی را مشاهده میکند که گفته میشود اسلام صحیح، سالم و راست است -روی این ادبیات اصرار دارند- پس میگوید اسلام این است؟! خداحافظ! دیگر آمادگی هیچ بحث، نزدیک شدن به موضوع، جستجو یا سؤالی را هم نخواهد داشت.
دور کردن غیر مسلمانان از مسلمانان. چون با این روش مسلمانان گروهی وحشی جنایتکار خونخوار جلوه میکنند که نمیتوانند با هیچ انسان دیگری زندگی کنند. این رفتارها طبیعتا تودهها، گروهها و ملتهای مسلمان همهی جهان را در معرض انزوا، عداوت و احساس دشمنی قرار میدهد.
دوری خود مسلمانان از اسلام. بسیاری از مسلمانان از اسلام اطلاع زیادی ندارند. همهی رسانهها به آنها میگویند اسلام این است و این افراد شیوخ، علما، مجاهدان و قصابان اسلام هستند! بسیاری از این افراد خواهند گفت پس ما را با این دین و این اسلام کاری نیست. به همین خاطر امروز طلیعههای -نمیخواهم مسئله را بزرگ کنم ولی- الحاد در بسیاری از کشورهای عربی حتی داخل سعودی، مصر و… به وجود آمده است. چرا؟ چون به زودی نوبت به تشکیک در قرآن، نبوت محمد (ص) و اساسا وجود خدا میرسد. یعنی مردم از اسلام روگردان میشوند. امروز طلیعههای این مسئله در بسیاری جاها به وجود آمده است. به خاطر احتیاط نمیخواهم بگویم جریان یا پدیدهای عظیم است ولی اطلاعاتی وجود دارد که طلیعههای خطرناکی آغاز شده است.
میخواهند حتی مؤمنان و متدینان را با گذشت زمان و این تکرار در طول ماهها و سالها به جایی برسانند که وقتی الله اکبر را میشنوند بگویند باز چه شده است؟ کشتار، ذبح و مصیبتی در میان مردم، کشورهای عرب و مسلمان پیش آمده است؟ مثلا وقتی آر.پی.جی میزنند میگویند الله اکبر، سر میبرند میگویند الله اکبر، جنایت میکنند میگویند الله اکبر. تا میرسیم به توهین به دیگر اندیشهها، ادبیات، شعارها و سنتهای اسلامی. حجاب و عبا و ریش تبدیل به توهین میشوند. کلمهی جهاد و شهادت نفرت برانگیز میشوند. آیا اینها برای اسلام خطر نیست؟ اسلام چیست؟ اسلام همین اندیشهها، تعلیمات، ارزشها، عادتها و سنتهاست.
دوم: تهدید تمامیت امت. بله، اینها تمامیت امت را تهدید میکنند. این افراد امت را تکه و پاره میکنند، خونها، اموال، نوامیس، مقدسات، مساجد و کلیساهای بخش دیگری از آن را هتک حرمت میکنند. هیچ کدام از آثار تاریخی و بقعهها برایشان هیچ جایگاهی ندارد. اندیشهشان به طور کلی تفرقه، نابودی و نبردهای خونین است. به سرتاسر منطقه نگاهی بیاندازید. همه جا را نبردهای خونین فراگرفته است. چرا؟ چرا به اینجا رسیدیم؟ چرا به اینجا رسیدیم که مردم نمیتوانند با هم صحبت و گفت و گو کنند و به درمان سیاسی برسند؟ چرا هیچ فرمولی برای نزدیکی به یکدیگر پیدا نمیکنند؟ چرا؟ البته دلایل مختلفی وجود دارد اما از مهمترین و اولین دلایلش به قدرت رسیدن جریانها و نیروهایی در منطقه بود که آمادهی گفت و گو و بحث نبودند، حقیقت مطلق از آن آنها بود؛ کسانی که طرف مقابل را با نگاه منفی برندهی قطعی نهایی نگاه میکنند. که دربارهاش صحبت خواهم کرد. بگذارید از بخش اول نتیجه بگیرم و بگویم: بله، حوادث امروز منطقه و جهان تهدیدی است متوجه اسلام به عنوان یک دین و متوجه امت و جوامع اسلامی به عنوان یک تمامیت.
خب، ما میخواهیم به مبارزه با این جریان و این پدیده بپردازیم. مسئلهای هست که گاهی به عنوان واقعیت و حقیقت بیان میشود و گاهی هم به عنوان فرار از مسئولیت و یک سنگ بزرگ. و آن این است که: نباید به درمان نتایج بسنده کنیم بلکه باید سراغ درمان علتها برویم. این حرف درست است. این همان چیزی است که امشب میخواهم دربارهاش صحبت کنم. باید علت شکلگیری این جریانها و نیروهای تکفیری را در جهان اسلام درمان کنیم. اما علت چیست؟ بعضی قائل به دلایل سیاسیاند. شرایط نظامها، حاکمان، رفتار دولتمردان، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، فقر، بیکاری، سلطه و اشغال فلسطین توسط اسرائیل و توهین بیش از ۶۰ ساله به کرامت امت و… . قطعا شاید اینها هم دلیل باشند. بنده انکار نمیکنم. فقط میخواهم اول یک نکتهی کوتاه بگویم: به نظر میرسد مسئلهی اشغال فلسطین توسط اسرائیل هیچ ربطی به این مسئله ندارد. چون فلسطین، قدس و نبرد با اسرائیل برای پیروان و رهبران این جریانهای تکفیری هیچ ارزشی ندارد و حتی یک روز هم وارد هیچ نبردی با پروژه یا دشمن صهیونیستی نشدهاند. به همین خاطر میگویم این واکنشی به اشغال فلسطین توسط یهودیها -نگویند یهودستیزی!- یا صهیونیستها نیست. حتی دلایل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و مالی جای بحث دارند. بله، اینها بستر شکلگیری هستند. اگر بخواهیم واقعنگر باشیم اینها شرایط، واسطهها یا بهانهها هستند ولی دلیل واقعی اینها نیست. بگذارید در این شب حسینی حق را فریاد بزنیم؛ گر چه این حقی که میگوییم و دیگران میگویند بسیاری را ناراحت کند. ولی امروز نیاز داریم که صراحت به خرج دهیم. چون در زمان فتنههای بزرگ و آمیختگی حق و باطل همه مسئولیت دارند بگویند چه چیزی باطل است و چه چیزی حق است.
نه، دلیل در درجهی اول فکری، فرهنگی و عقیدتی است. یعنی به عبارت دیگر -مستقیما وارد جزئیات شویم- از حدود سیصد سال قبل از امروز رویکرد، مذهب و جریان فکری جدیدی در منطقهی عربی شکل گرفت. با گذشت زمان امکانات دولتی برای این جریان فکری فراهم شد. صد سال است که برای گسترش، تقویت و انتشار افکار و اندیشههای این جریان فکری در جهان اسلام و همهی جهان تلاش میشود. در همهی جهان برایش مدرسه، دانشکده، پژوهشکده و دانشگاه درست شد. امکانات قانونی، سیاسی و اداری در همهی جهان در اختیارش گذاشته شد. در طول صد سال در همهی جهان برایش مرکز پژوهش ساخته و برای انتشارش کنفرانس برگزار شد. پول را بگذاریم آخر. برایش در همهی جهان از روزنامه، انتشارات، مجله و رسانه گرفته تا شبکهی ماهوارهای و پایگاه اینترنتی تأسیس شد. در طول صد سال دهها یا صدها میلیارد دلار برای نشر این تفکر در همهی جهان خرج شد. ماجرا از اینجا شروع شد. تعارف نکنیم. تقصیر را گردن فلان حاکم، نظام، دولت و شرایط اقتصادی نیاندازیم. اینها شرایطی هستند که کمک کردند ولی اصل معضل از اینجا آغاز شد. مبنای این تفکر چیست؟ تکفیر هر کس غیر از خود و در نتیجه مباح شمردن خون، اموال و نوامیس همهی آنها. این است. مشکل اینجاست. این جریان روشی تکفیری را مبنا قرار داده است که بر خلاف شیوه و اجماع همهی مسلمانان در طول تاریخ، عامهی مسلمانان را به کوچکترین و سادهترین دلایل تکفیر میکند.
چند مثال خواهم زد:
اگر یک نفر بگوید: اللهم انی أسئلک بنبیک وحبیبک محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم. در تاریخ هم هست. صحابیان و تابعان توسل میکردند. در تاریخ اهل سنت و شیعه هست. جوانان اشتباه نکنند. این یک مسئلهی مختص شیعیان نیست. خب، تکلیف چنین کسی چیست؟ میگویند این شرک است. این فرد مشرک شده است. برادر، به خدا من اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله میگویم و به قرآن، بهشت، جهنم، ثواب، عقاب، پیامبر، صحابه، اهل بیت و همهی مقدسات مسلمانان ایمان دارم. ولی آنها میگویند چون به پیامبر توسل میکنی یا ایشان را شفیع قرار میدهی مشرک هستی.
اگر کسی بالای قبر یکی از اولیا یا انبیای خدا یک اتاقک و گنبد درست کند میگویند مشرک است. اگر کسی این مرقدها را زیارت کند میگویند مشرک است چون آنها را میپرستد! شیعیان و اهل سنت بعد از حج خدمت پیامبر (ص) میرسند. میروند به پیامبر سلام عرض کنند یا میروند ایشان را بپرستند؟! اینها چیزهای بسیار ساده و شفافی است. میگویند نه، این افراد مشرکند و این شرک است.
مثلا دیروز در تونس انتخابات بود. تا چند روز دیگر هم ادامه دارد. بر اساس این روش فقهی و فکری هر کدام از تونسیها در انتخابات شرکت کند کافر است! به یاد دارید سالهای گذشته وقتی انتخابات عراق را تحریم میکردند نمیگفتند حرام و گناه است. میگفتند کفر است. شرکت در انتخابات مجلس مؤسسان فلسطین را کفر اعلام کردند.
یکی از عالمان این جریان فتوایی دارد که عضویت در سازمان ملل متحد کفر است. برادر، بگو معصیت، غلط یا اشتباه است. میگویند نه، کفر است!
این یکی تعجبتان را بر خواهد انگیخت. اینها در کتب فتاویشان موجود است بنده از خودم نمیگویم. نمیخواهم نام بیاورم. یکی از مفتیان اعظیم این جریان میگوید: هر کس معتقد باشد که زمین دور خورشید میچرخد کافر است! ما به این معتقد نیستیم؟ علم نجوم میگوید. مسئلهای دینی و عقیدتی نیست. این امروز از مسلمات جهان معاصر است که خورشید دور خودش و دور خورشید میگردد. میبینید؟ به سادهترین دلیل. میگویید برادر، یک لحظه آرام باش. والله من به خدا، رسول الله، پیامبران خدا، کتب خدا، روز واپسین، بهشت، جهنم و… ایمان دارم. اما اینها هیچ کدام فایده ندارد. شما کافرید چون معتقدید یا باور دارید که زمین دور خورشید میچرخد! حالا نمیدانم داعش به جای جغرافی، نجوم و… چه درس میدهند.
بنده در فتاوی همین مفتی بزرگ خواندم که روزنامهای نوشته است: ماشینی فرزند زنی را زیر گرفته است و این مادر را تا آخر عمر بیچاره و بدبخت کرده است. چنین توصیفی توسط روزنامه چه حکمی دارد؟ جواب چیست؟ این کفر آشکار است. یعنی کسی که چنین مقالهای در روزنامه نوشته با همین دو خط کافر شده است. چرا؟ چون به مشیت الهی اعتراض کرده.
راستش میخواستم از روی برگهای برایتان بخوانم با خودم نیاوردمش! ولی از روی این کتاب میخوانم. نوهی مؤسس این مذهب و جریان تعدادی نامه و فتوا دارد. اینها عقیده دارند هر چیزی در زمان پیامبر(ص) نبوده است بدعت است. بشنوید، تعجب کنید و شگفتزده شوید. اینها در کتابهایشان است. از صد سال پیش دارند به کودکانشان و به کادرهایشان درس میدهند. ببینید تا متوجه شوید داعش و… از کجا میآیند. همهی این امور بدعتهایی هستند که خون مسلمانان با آنها مباح میشود: -ببینیم این جنایتهایی که اگر کسی مرتکبشان شود خونش حلال میشود چیست؟!-
فرستادن صلوات بلند بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). بله، با صدای بلند صلوات بفرستید.
قرائت قرآن پس از اذان در مأذنه. یعنی کسی که اذان گفت اگر پس از پایان اذان همانجا بایستد و قرآن بخواند بدعت و کفر است و خونش حلال میشود.
صلوات بر پیامبر (ص) بعد از اذان. یعنی پس از لا اله الا الله کسی بگوید و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین یا و آله و صحبه یا هر چیز دیگری. مشکل به خاطر آله و صحبه نیست. صلوات بر پیامبر بعد از اذان بدعت و کفر است و خون مسلمانان با آن حلال میشود!بنده به یاد دارم همین چند سال پیش در یکی از مساجد بیروت چون مؤذن پس از اذان بر پیامبر صلوات فرستاده بود مشکل پیش آمده بود و بعضی مردم خیال کرده بودند این بدعت و کفر است و سکوت در برابرش جایز نیست و روی هم چاقو کشیده بودند!
قرائت احادیث پیامبر (ص) قبل از خطبههای نماز جمعه. یعنی امام جمعه پس از بسم الله الرحمن الرحیم وقتی میخواهد خطبه را آغاز کند اگر حدیثی از پیامبر بخواند بدعت است.
قرائت سیرهی مولد شریف. این سیرههای مولدی که وجود دارد. این از آن مواردی است که نزد برادران اهل سنت شناختهشدهتر از شیعیان است. اگر در روز تولد کسی بخواند که پیامبر چگونه متولد شدند و… کفر و بدعت است و موجب حلال شدن خون میشود.
ذکر بعد از نماز تراویح. برادران اهل سنت برایشان مستحب است در ماه رمضان شبها نماز تراویح بخوانند. اگر پس از نماز تراویح ذکر بگویند بدعت و کفر است.
به دست گرفتن تسبیح بدعت و کفر است.
قرائت فاتحه پس از پایان نماز بدعت و کفر است.
شستن قبر با آب
قرائت سورهی فاتحه برای اموات. این را همهی مسلمانان انجام میدهند.
دیگر چه چیزی ماند؟! البته من نمیدانم دیگر عالمان این جریان و مذهب موافق نوهی مؤسس هستند یا نه؟ گفته میشود یکی از علمای بزرگ این جریان مؤذن کوری را که مردی شایسته و خوشصدا بود کشت زیرا او را از صلوات بر پیامبر(ص) بعد از اذان بر فراز مناره نهی کرد ولی او نپذیرفت پس دستور قتلش را صادر کرد و کشته شد سپس گفت زدن زنگ در خانهی بدکاره گناهش کمتر از صلوات بر پیامبر (ص) در مناره است زیرا گناه آن زنگ از صاحبش فراتر نمیرود ولی صلوات بر پیامبر بدعتی است که گناه آن همهی افرادی را که آن را تکرار کنند در بر میگیرد.
اگر بخواهم اینها را ادامه دهم ماجرایش طولانی است. پس روشی وجود دارد که به هر کس میرسد تکفیرش میکند. خودشان هم اعتراف میکنند. در نوشتهای آمده بود از یکی از مفتیان میپرسند شیخنا، شما همهی مسلمانان را کافر کردید! این افرادی که شما گفتید ۹۵٪ مسلمانان هستند! پاسخ این بود که: خب باشند! مسلمانان همان ۵٪ باقیمانده هستند. تکلیف شیعیان که معلوم است. سپس در میان اهل سنت: صوفیها، معتزلیها و اشعریها یعنی کسانی که از لحاظ کلامی پیرو مکتب ابی الحسن اشعری هستند و امروز اکثر اهل سنت جهان را تشکیل میدهند کافر هستند و اهل سنت و جماعت نیستند. اهل سنت و جماعت فقط همین تکفیریان و پیروان این مذهب و جریان هستند. نمیپذیرند که شما به باقی مسلمانان بگویید اهل سنت و جماعت. میگویند آنها اشعری هستند. اهل سنت و جماعت نیستند. به سادهترین دلیل اکثریت قاطع مسلمانان را تکفیر میکنند. بنده دنبالش نبودم اگر نه یک نفر میتواند لیستی طولانی از دلایل تکفیر مردم و مسلمانان فرقهها و مذاهب مختلف توسط ایشان ایجاد کند. آیا واقعا اینها دلایلی است که مردم به خاطر آنها کافر و مشرک شوند؟! خطرناکتر از این پس از تهمت شرک به همهی مسلمانان نتیجهایست که برایشان حاصل میشود که باید با اینها جنگید! برادران، برای اینها هیچ اهمیتی ندارد که صهیونیستها فلسطین را اشغال کردهاند. این ماجرا مربوط به پیش از اشغال فلسطین توسط صهیونیستهاست. این ماجرا حتی پیش از آغاز پروژهی صهیونیسم در منطقه و تولد هرتزل، در نجد، حجاز، عراق و شبه جزیرهی عرب رخ داد. مسلمانانی که اکثریتشان اهل سنت بودند کشته و سر بریده شدند، زنانشان به اسارت گرفته شدند و اموالشان مصادره شد. این جریان به اشغال فلسطین هیچ ارتباطی ندارد. یک روش تفکر وجود دارد که دیگران را متهم به شرک میکند و میگوید جنگ با ایشان واجب است «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ- هر جا مشرکان را یافتید بکشید. (توبه/۵)» اینجاست که به شیوهی غلط و ظالمانه به آیه ارجاع میدهند و مرتکب آن جنایتها میشوند. چون خیال میکنند این مسئولیت دینی و شرعیشان و به اصطلاح تکلفیشان است.
کسی این پدیده را ساده نگیرد. آنها به وسیلهی این کارها به دنبال تقرب به خداوند (سبحانه و تعالی) هستند. اشکالی ندارد، حتی میخواهم در توصیف هم واقعنگر باشم. ما میدانیم عملیات استشهادی یعنی چه؟ سخت است کسی را پیدا کنید برود عملیات استشهادی انجام دهد. کسی نمیتواند سادهانگاری کند و بگوید این افرادی که در کشورهای مختلف در صف داعش و القاعده میجنگند به خاطر پول است. نخیر، مسئلهی پول نیست. چرا خودمان را مسخره کنیم؟ مسئلهی پول نیست. بسیاری از اینها در حالی میجنگند که توقع کمترین بهرهای از خاشاک این دنیای فانی ندارند. بله، بعضی خواستار پول، قدرت، خاشاک و بهرههای دنیوی هستند بحث دیگری است ولی خیلیهایشان هم نه. دلیل میخواهید؟ آنها در یک محور یا عملیات از ده، بیست، سی یا چهل انتحاری استفاده میکنند. صدها انتحاری در چند ماه. نه، ما این مسئله را درک میکنیم. اینها معتقدند این راه رسیدن به خدا (سبحانه و تعالی) است. واقعا معتقدند قرار است به بهشت بروند و با پیامبر(ص) سر یک سفره بنشینند. واقعا معتقدند. کسی که معتقد نباشد این گونه رفتار نمیکند و با این شیوه دست به عملیات انتحاری نمیزند. پس ما مسئله را ساده نمیبینیم. امروز میکوشند مسئله را ساده جلوه دهند. جنبهی اصلی این پدیدهی خطرناکی که امروز در کشورهای عربی و اسلامیمان وجود دارد جنبهی فرهنگی، فکری و عقیدتی آن است. آنها به آنچه انجام میدهند معتقدند. پس مشکل فقط در تکفیر نیست. نهایتا یک نفر به شما میگوید کافر یا مشرک شما هم میگویید راحت باش اگر فکر میکنی من کافرم مشکلی نیست. ولی کار به همینجا ختم نمیشود. حکم به کفر و شرک پیامدها، نقشه، برنامه، رفتار، موضعگیری، روش و اعمالی به همراه دارد که به طور کلی عبارتست از جنگ، قتل، ذبح، نابودی، مصادرهی اموال، اسارت زنان، هتک حرمت نوامیس و همهی چیزهایی که امروز میبینیم. آن هم به نام اسلام. پس علت واقعی اعتقادی است.
اما درمان. کسی که فقط سراغ درمان امنیتی یا نظامی برود اشتباه میکند. مسئله ریشهدارتر از آن است که به صورت امنیتی یا نظامی درمان شود. یا مثلا افرادی میگویند این جریانات در محیط فقیر رشد مییابند پس برویم توسعه ایجاد کنیم. توسعه در هر صورت خوب است ولی بسیاری از این افراد در فقر زندگی نکردهاند. از اروپا میآیند. بسیاری از این افراد اوضاع مالیشان خوب است و زندگی معمولی و بلکه مرفه دارند. اینها سادهانگاری است. بگذارید کار را یکسره کنم و بگویم: جستجو به دنبال دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به جای غلط ختم میشود. اینها شاید کمک، شرایط، واسطه یا محیط باشند ولی دلیل اصلی و جوهری همین دلیل عقیدتی، فکری و فرهنگی است. کسی وارد جهان اسلام شد و به این هزاران جوان و خانواده گفت شما مسئولیت دارید زمین را از کفر و شرک و همهی مشرکان پاک کنید. همهی این ملتهای منطقه را میبینید؟ حاکمان، دولتها، ارتشها و فرقههایش همه مشرک هستند و بر شما واجب است با ایشان بجنگید، بکشیدشان و… . این افراد دارند تکلیف شرعیشان را انجام میدهند، به خدا تقرب میجویند و در راه خدا میجنگند. واقعا اعتقاد دارند. مصیبت واقعی این است. بگذارید حالا که دارم صریح صحبت میکنم نکتهای را عرض کنم. البته بنده نمیخواهم این را وارد ادبیات گفتاریمان کنم ولی حتی شده است برای یک بار باید حق را به زبان بیاوریم و آن این است که: آنچه ما در مورد آن صحبت میکنیم و همهمان مسامحه میکنیم و میگوییم جریان تکفیری در اصل همان تفکر وهابی و وهابیت است. اینها پیروان محمد بن عبدالله (ص) نیستند پیروان شیخ محمد بن عبدالوهاب هستند. آنچه عرض کردم برای انتشار، پشتیبانی، توزیع و… آن در همهی جهان تلاش شد همین وهابیت است. امروز اگر سراغ القاعده، داعش یا النصره بروید چه کتابهایی را میخوانند؟ کتابهای شیخ محمد بن عبدالوهاب، نوههای او و علما، مشایخ و مفتیان این مکتب را میخوانند. این کتابها، این فکر، فرهنگ و روش خوانده میشود. خطر اینجاست. کسی که به دنبال درمان جوهری، واقعی و ریشهای برای دردها و چالشهای امروز مسلمانان، مسیحیان و همهی ملتهای منطقه میگردد باید برود سراغ اصل ماجرا و ببیند چگونه باید درمانش کند.
اما در زمینهی مقابله با این تفکر: در درجهی اول باید به صورت فکری، فرهنگی و علمی با این تفکر مبارزه کرد. مسئولیت ما چیست؟ بسیار سریع عرض میکنم:
از اسلام دفاع کنیم. البته این در درجهی اول مسئولیت علمای شیعه، سنی و همهی علمای مسلمان است ولی فقط مسئولیت آنان نیست. -اینجا هم شفاف صحبت کنیم- کسی به این جریان نگوید اهل سنت و جماعت. این ظلم و بیانصافی است. البته آنها خود را چنین مینامند و اهل سنت و جماعت جهان را که شاید یک میلیارد نفر باشند اهل سنت و جماعت نمیدانند. میگویند اینها صوفی، اشاعره و… هستند. مسئولیت همهی علمای شیعه و سنی مسلمان، فرهیختگان، فرهنگیان و جوانان این است. ما صنفی به نام علما نداریم. هر کس فرهنگ، درک و معرفت اسلامی داشته باشد در شبکههای ماهوارهای، مجلات، اینترنت و با همهی قدرت و در همهی جهان باید با صدای بسیار بلند این مطلب را بگوید. چون صدای آنها بلند است و امکانات رسانهای در اختیارشان بسیار زیاد. ای مردم، ای مسلمانان، ای ملتهای جهان آنچه شاهد آن هستید اسلام نیست، هیچ ربطی به اسلام ندارد، قرآن این را نمیخواهد و دین محمد بن عبدالله (ص) نیست. این ندا باید بلند شود. اولا به صورت کلی و ثانیا توضیح و شرح داده شود. یک سخنرانی کلی کافی نیست. باید بگوییم استناد آنها به این آیه غلط است و ماجرا این نیست. آنها روش استدلال خاص خودشان را دارند. الآن وقت نیست دربارهاش صحبت کنم شاید بعدها فرصت شد. این روایتی که از پیامبر (ص) به آن استناد میکنند جعلی و دروغ است. این روایت مورد پذیرش مسلمانان و علمای اسلام نیست. بسیاری از این مسائل وجود دارد.
شرح واقعیت اسلام برای جهانیان. این مسئلهی اختلاف دو مذهب با یکدیگر، شیعه، سنی یا… نیست. باید همین اسلامی را که ما مذاهب اسلامی بر بخش عظیمی از آن اتفاق نظر داریم به همهی مردم ارائه کنیم.
ارائهی الگو. آنها در حال ارائهی الگویی وحشیانه، وحشتناک، مخوف، زشت و موجب خدشه دار شدن وجههی اسلام هستند. افراد، خانوادهها، تودهها، دانشگاهها، احزاب و جنبشها، نخبگان، خواص و عوام مسلمان شیعه و سنی و… هر جای جهان که باشند در لبنان، جهان عرب، اروپا، آفریقا، آمریکای شمالی، لاتین یا هرجای دیگر امروز وظیفه دارند با رفتارشان الگو ارائه کنند. باید بر اساس «کونوا دعاه لنا بغیر السنتکم- مردم را با غیر زبانهایتان به سوی ما دعوت کنید.» و «کونوا لنا زینا- برای ما زینت باشید» برای پیامبرتان محمد و «ولا تکونوا شینا- مایهی ننگ نباشید» برای پیامبرتان محمد(ص) رفتار کنند. امروز این بزرگترین مسئولیت است. تا مردم متوجه شوند اسلام آن نیست و این هست. گروهها و ملتهای مسلمان در کشورهایشان و مناطق مختلف جهان الگویی طبیعی از انسان مسلمان ارائه کنند. کسی که راستگوست، امانت دار است، دروغ به نظرش حرام است، دزدی حرام است، غارت حرام است، کشتن افراد بیگناه حرام است، سر نمیبرد، خیانت نمیکند، پیمان شکنی نمیکند، به دیگران تجاوز نمیکند، با روی گشاده با دیگران برخورد میکند، با عدالت، نیکی و نیکویی با دیگران رفتار میکند و… . اینها محتوای آیات قرآنی است که آن افراد به آن دعوت میکنند. دین ما دین گفت و گوست. پیامبر ما پیامبر گفت و گوست. قرآن ما کتاب گفت و گوست. حاضر است با دیگران تعامل کند، با هم به دنبال حق و باطل بگردند و… . امروز ارائهی الگویی متفاوت یک مسئولیت بسیار بزرگ است؛ بیش از همیشه. در گذشته من خوب عمل میکردم چون مسئولیت داشتم خوب عمل کنم. امروز مسئولیتم دو برابر است. خوب عمل میکنم و الگویی نیکو از دین، قرآن و پیامبرم ارائه میدهم چون وجههی دین، قرآن و پیامبرم در معرض تخریب است. اینجاست که مسئولیت مضاعف میشود.
چهارم مقابله با این تفکر. دولتها، کشورها، علما، گروهها و همهی مسلمانان برای جلوگیری و توقف نشر این تفکر تلاش کنند. اینجا هم بگذارید صریح باشیم. مسئولیت متوقف کردن این تفکر در جهان اسلام در درجهی اول بر عهدهی پادشاهی عربستان سعودی است که در گذشتهی دور و نزدیک و امروز به این تفکر کمک میکند. به شیوههای دیگر توصیف نمیکنیم. بله، مسئولیت بر عهدهی آنها هم هست. ما چنین کاری نکردهایم و نمیکنیم اما کافی نیست که دیگران ائتلاف بین المللی تشکیل دهند و ارتشهای جهان را برای جنگ با داعش فرابخوانند. این خطاب به همه است: اول مدارسی را که پیروان این تفکر داعشی از آن فارغ التحصیل میشوند تعطیل کنید. تکفیر و تهمت شرک زدن به مردم به سادهترین و سستترین دلایل را تمام کنید و درش را ببندید. از علمای این جریان، علمای وهابی دعوت کنید تجدید نظر کنند و بپذیرند دیگر علمای مسلمان از جمله شیعه و سنی با آنها دربارهی این تفکراتی که برای ترویج و انتشارش در جهان میکوشند به گفت و گو بنشینند.
حتی ما درخواست میکنیم در جنگ با افرادی که در کشورهای مختلف عربی و اسلامی اسلحه به دست گرفتند شتاب ورزیده نشود. مگر جایی که نبرد رخ داد که آن بحث دیگری است. ولی تا زمانی که جنگی صورت نگرفته است درخواست میکنیم به لحاظ فکری و فرهنگی تلاش شود با اینها بحث و گفت و گو صورت بگیرد. علمای زمانشناسی که بصیر و هشیار هستند این مسئولیت را بر عهده بگیرند. بسیاری از این افراد گرفتار شبهه هستند. درک و اعتقادشان اشتباه است. در زمینهی مبارزه با جوانان این گروه اصل بر نجاتشان است نه بر ریشهکن کردنشان. بعضیها بلافاصله فکر میکنند دولتها، نظامها، ارتشها و کشورها باید برای ریشهکن کردن پیروان این جریان ائتلاف کنند. نه، اول باید به فکر نجات و دستگیری از این افراد بود. باید با آنها گفت و گو کرد؛ توسط علمایی که ممکن است تأثیر داشته باشند. طبیعتا مسئولیت برادران عالم اهل سنت ما بسیار بیشتر از عالمان شیعه است. علمای شیعه هر جا پا بگذارند به نظر آنها تکلیفشان مشخص است!
ولی این احتمال وجود دارد که عالمان اهل سنت را بپذیرند. خب، اینجا مسئولیت عظیمی بر عهدهی عالمان اهل سنت گذاشته میشود که با این افراد بحث کنند. کسی از همین ابتدا نگوید نه، امیدی به نتیجهبخشی نیست! چه کسی چنین چیزی گفته است؟ ما یک تجربهی تاریخی در اختیار داریم. امروز هر کس به جریان تکفیری و این ماجراها میپردازد به مثال تاریخی خوارج دوران امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(ع) میرسد. علی بن ابی طالب(ع) در آن دوران به نظر همهی مسلمانان خلیفهی مشروع بودند. یعنی اهل سنت ایشان را خلیفهی راشد چهارم و شیعه نیز به طریقهی خودشان ایشان را امام میدانستند. پس بحثی نبود که ایشان خلیفهی مشروع است. فارغ از جایگاه خلیفهی مشروع. خب، تعدادی از مردم بر ایشان شوریدند که خوارج نام گرفتند. امیر(ع) به همراه باقیماندهی صحابه، مهاجرین و انصار و فرزندانشان به جنگ آنها رفت. خوارج ۱۲هزار نفر بودند. بعضیشان مرتکب جنایتهایی شده بودند. امیرالمؤمنین(ع) روز اول گفتند جانیان را تحویل دهید ولی ندادند. با این حال ایشان تصمیم نگرفت ۱۲هزار نفر را بکشد. به عبدالله بن عباس فرمود شما جایگاه اجتماعی و علمی داری برو سراغشان. عبدالله بن عباس رفت، سخنرانی کرد، گفت، استدلال آورد، گفت و گو کرد، مجادله و بحث کردند و با تلاشهایش ۴هزار نفر برگشتند. دیگر کسی نبود. خود امام (ع) رفت. سخنرانی کرد، دعوت کرد، گفت، استدلال آورد، یادآوری کرد، مجادله نمود و… این بار هم ۴هزار نفر برگشتند. ۸هزار نفر بودند، چقدر میماند؟ ۴هزار نفر ماندند. کسانی که آمادهی شنیدن هیچ حرفی نبودند. یعنی گوششان بدهکار نبود. آن موقع بود که جنگ رخ داد. جنگ نهروان که برای آنها بسیار گران هم تمام شد. تفکری که بر ذهن مدیران جهان عرب و اسلاممان سایه انداخته است این است که مستقیما سراغ مسائل امنیتی، نظامی، ریشهکن کردن، جنگ و… برویم. نه، مسئولیت دیگری هم وجود دارد. واقعا مسئولیت شرعی، دینی، اخلاقی و بشری است. باید برای نجات این افراد تلاش جدی فکری، فرهنگی، عقیدتی، ایمانی و رسانهای صورت بگیرد و گفت و گو شود. دین ما این را میگوید. دین ما به دنبال کشتن نیست، در پی نجات است؛ نجات مردمان در دنیا و آخرت. بسیاری از اینها بیچاره هستند. دنیا را از دست دادهاند و ناگهان متوجه خواهند شد آخرت نیز از دستشان رفته است. در حالی که:«یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا- مىپندارند که کار نیک انجام مىدهند.(کهف/۱۰۴)» به همین خاطر اینها از یتیمان هم بیچارهتر و یتیمترند. مسئولیت بزرگ، نجات ایشان است.
اگر میخواهیم از اسلام و امتمان در برابر این در برابر این چالش بزرگ و خطرناک دفاع و خطر را دور کنیم تلاشمان در مرحلهی اول باید فکری و فرهنگی باشد. آن هم در دو زمینه: اول ایمنسازی دیگر مسلمانان از این تفکر ویرانگر. اینجا نوبت به علما، متفکران، اهالی سیاست، احزاب، مردان، زنان، پدران، مادران، رسانهها و… میرسد. دوم تلاش برای نجات افراد قابل نجاتی که پیرو این تفکر تکفیری خوارجی مرگبار هستند که از دست دادن دنیا و آخرت را به همراه دارد. سپس مراحل بعد. امروز، بله، دین و امت ما با این چالش مواجهند. همه باید این موضع روشن حسینی را اتخاذ کنیم. هر جا لازم باشد موضع بگیریم و حق را فریاد بزنیم در میانهی میدان میایستیم و حق را با صراحت فریاد میزنیم و هر جا لازم باشد برای دفاع از اسلام، امت و ملتهایمان خون بدهیم و عزیزانمان را راهی قتلگاه کنیم مانند حسین در کربلا چنین کردهایم و ان شاءالله خواهیم کرد.
السلام علیک یا سیدی و یا مولای یا اباعبدالله الحسین یا بن رسول الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی و منا جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
عظم الله اجورکم جمیعا.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.