اسلام دینی بود که با نه محمد – وارث ابراهیم و
مظهر دین توحید خدا و وحدت خلق – در تاریخ انسان پدید آمد. «نه»ای که شعار توحید
با آن آغاز میشود
و تشیع اسلامی بود که با «نه»ی علی بزرگ – وارث
محمد و مظهر اسلام عدالت و حقیقت – در تاریخ اسلام چهره خود را مشخص کرد و نیز جهت
خود را . «نه»ای که وی در شورای انتخاب خلیفه در پاسخ عبدالرحمن – مظهر اسلام
اشرافیت و مصلحت! – گفت.
این «نه» به عنوان جبهه گیری نهضت شیعی در تاریخ
اسلام تا پیش از صفویه شاخص نقش اجتماعی، طبقاتی و سیاسی گروهی بود که به محبت
خاندان پیغمبر و پیروی علی شناخته می شدند. حزبی که بنایش بر «قرآن و سنت» بود اما
قرآن و سنتی که نه از خاندان اموی و عباسی و غزنوی و چنگیزی تیموری و هولاکوئی،
بلکه از خاندان محمدی اعلام میشود.
و تاریخ اسلام مسیر شگفتی را دنبال کرد. مسیری
که در آن همه قلدران و قدارهبندان و خاندانها و خانهای عرب و عجم و ترک و تاتار
و مغول حق رهبری امت اسلام و خلافت پیامبر اسلام را داشتند جز خاندان پیامبر و
ائمه راستین اسلام!
و تشیع که با «نه» آغاز شد، «نه» در قبال مسیری
که تاریخ انتخاب میکرد- عصیانی علیه تاریخ بود، تاریخی که به نام قرآن، مسیر جاهلیت
کسری و قیصر را دنبال میکرد و به نام سنت پیش از همه، پروردگان خانه قرآن و سنت
را قربانی میساخت.
شیعه تاریخ را نپذیرفت. رهبری و حاکمیت آنهایی
که بر تاریخ تسلط یافتند و در جامه جانشینی رسول و حمایت اسلام و جهاد علیه کفر،
اکثریت خلق را فریفتند، نفی کرد و پشت به مسجدهای مجلل و کاخهای پرشکوه امام
خلیفه اسلام، رو به خانه گلین و متروک فاطمه نهاد.
شیعه که نماینده طبقه ستمدیده و عدالتخواه در
نظام خلافت بود، در این خانه هر چه را و هر که را میخواست، مییافت.
برای او، فاطمه، وارث پیامبر، مظهر حق مظلوم، و
در عین حال نخستین «اعتراض» و تجسم نیرومند و صریح دادخواهی در نظام حاکم بود.
و علی مظهر «عدل مظلوم» تجسم پرشکوه حقیقتی که
در رژیمهای ضدانسانی قربانی شد و در مذهب رسمی حاکم کتمان.
و حسن مظهر آخرین مقاومت پایگاه «اسلام امامت»
در برابر اولین پایگاه «اسلام حکومت»
و حسین شاهد همه شهیدان ظلم در تاریخ. وارث همه
پیشوایان آزادی و برابری و حقطلبی از آدم تا خودش، تا همیشه. رسول شهادت، مظهر
خون، انقلاب.
و بالاخره زینب شاهد همه اسیران بیدفاع در نظام
جلادان، پیامبر پس از شهادت، مظهر پیام انقلاب.
و در مذهب علی، شیعه به عنوان تجسم دردها و
آرزوهای تودههای مظلوم و آگاه و عاصی بر جبر حاکم، اساسیترین شعارهای خود را مییافت:
برای رهایی از «ولایت جور»: «ولایت
علی»
برای زدن داغ باطل و مهر کفر و غصب بر جبین خلافت: «امامت»
و برای واژگون کردن نظام تضاد و تبعیض مالکیت: «عدالت»
و برای اعتراض به وضع موجود که حکومت و روحانیت و اشرافیت حاکم، با فتحها و غنیمتها و مسجدسازیها و جماعتها
و مدرسهها و نذرها و وقفها و خیرات و مبرات و تعظیم شعائر و انجام مراسم، میکوشیدند
تا همه چیز راطبق مشیت بالغه خدا و شرع و رضای خدا و خلق نشان دهند: «اصل انتظار»
و برای ایجاد مرکزیت در نهضت: «مرجعیت»
و برای تشکیل نیروها و نظم و دیسیپلین و تعیین
جهت: «تقلید»
و برای داشتن یک رهبری مسئول: «نیابت امام»
و برای تامین بودجه مبارزه فکری و اجتماعی و
اداره تشکیلات و تاسیسات علمی، آموزشی و جمعی در نظامی که همه بودجههای مذهبی را
حکومت زور، به نام حکومت شرع، میگیرد: «سهم»
و برای طرح مداوم جنگ تاریخی شیعه، انحراف
تاریخ، غصبها و خیانتها و ظلمها و سرچشمههای فریب و دروغ و انحطاط و بویژه برای
زنده نگهداشتن خاطره شهیدان: «سوگواری»
و برای رسوا کردن نظام حاکم که خود را وارث سنت
رسول مینامد و اثبات اینکه وارث جلادان و قاتلان ذریه رسول است و برای نشان دادن
راه کار، پاسخ گفتن به این پرسش همیشگی که «چه باید کرد؟» و تعیین شکل مبارزه با
حکومت جور و سرپیچی از بیعت ظلم و طرح تسلسل پیوسته تاریخ و اعلام جنگ انقطاع
ناپذیر میان «وارثان آدم» و «وارثان ابلیس» و تعلیم این واقعیت جاری که اسلام
حاضر، اسلام قاتل است، در جامه «سنت» و اسلام راستین، اسلام غایب است در ردای سرخ
شهادت…: «عاشورا»
و بالاخره برای ایجاد پوششی هوشیارانه بر روی
تشکیلات، فعالیتها، رابطهها، نیروها، شخصیتهاف نقشهها و حفظ نیروها، افراد و
گروهها از آسیبپذیری در برابر حکومت زور و قساوت و دستگاه روحانیت وابستهاش که
یا با تکفیرها، نهضت شیعه را لجنمال کنند و مردم ناآگاه را علیه آن تحریک و یا با
تعقیبها پایمال نمایند و با قتل عامها و زندانها و تبعیدها، تضعیف و بالاخره
ایجاد امکان مبارزه و ادامه آن و رعایت دقیق اصل رازداری و حفظ شرایط ویژه مبارزه
مخفی: «تقیه»
تشیع سرخ: دکتر علی شریعتی