رسنـ خاطره ها

مشخصات بلاگ
رسنـ خاطره ها

..: بسـم‌ الله الرحمـن الرحیـم :..

غرض،نه نوشتن ترجمه‌ است بر آفتاب و نه-نعوذ بالله-تفسیر برأی کلام خدا. که این سیاهه، به مثابه نجوای یکی از
اهالی زمسـتان است با خردادِ کلام خدا و لاغیـر.

  • http://sound.nasr19.ir/index.php?id=2&mp3=http://setfa.net/images/hcek9qbbcu6t4z1i9bxi.mp3&as=1&ar=1&volume=100
پیوندهای روزانه
بین زمین و آسمان،اینجا شلمچه،قطعه ای جدا شده از بهشت.
  • سجاد نوروزی

به نام او که هر چه هست از اوست

زن مزرعه مرد است. آدمی که مرزعه اش را بکارد و به ش برسد، آخر کار هم محصول خوب بر می دارد. در هر مزرعه ای هم، هر چیزی نمی شود کاشت. هر چیزی هر جایی عمل نمی آید. باید آب و خاک را بشناسی. از یکی پرسیدم: این زن ها که مزرعه هستند، چی باید کاشت در این مزرعه ها؟

گفت: نسل

گفتم: ضرر می کنی. آفتش زیاد است و محصولش کم. نه که بگویم نسل را از بیخ و بن بگذر ازش. می گویم آنکه باید بکاری تا آخرش برنده باشی نسل نیست.

گفت: چی بکارم؟

  • سجاد نوروزی

اگرچه زمانه مرابه تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مراازیارىِ تو بازداشت، و نبودم تاباآنانکه باتو جنگیدند بجنگم، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم، 
درعوض صبح و شام برتو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، ازروى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائى که بر تو وارد شد، تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم،

 گواهى میدهم که تو نماز رابپاداشتى، وزکات دادى، وامربه معروف کردى، واز منکر وعداوت نَهى نمودى، واطاعتِ خداکردى ونافرمانى وى ننمودى، وبه خدا و ریسمان اوچنگ زدى تا وى را راضى نمودى، و از وى درخوف و خشیَت بوده نظاره گر ِاو بودى، و او را اجابت نمودى، 

  • سجاد نوروزی
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
 

شیطان لعین تصمیم گرفته که انتقام خود را از اولاد آدم بگیرد. لذا در تمام اختلافات حضور پیدا مى کند، در تمام جنگ ها حاضر مى شود و جبهه دشمن را تقویت مى کند، فراریان را با حیله بر مى گرداند، به سوى میدان مى کشاند و آتش جنگ را شعله ور مى سازد.
یکى از آن جاها روز عاشورا بود که تمام لشکریان خود را جمع کرده و به پایکوبى و رقص پرداخت . هر کس از لشکر امام حسین علیه السلام شهید مى شد، از خوشحالى فریاد مى زد و رقص مى کرد. هر کدام از لشکریا عمر سعد فرار مى کردند، شیطان به صورت یکى از سر کرده هاى لشکرها در مى آمد و سر راه شان را مى گرفت و آنان را به میدان بر مى گرداند. مى گفت : واى بر شما، این همه جمعیت و مردان شجاع ، از یک نفر تشنه و بى کس و مجروح گریزان شده اید! مردانگى و غیرت شما کجا رفت ؟! برگردید او را محاصره کنید، با ضرب شمشیر از پاى در آورید و اگر نمى توانید، او را تیر باران نمایید.

  • سجاد نوروزی

روی سخن امروزم با توست که این روزها روز جولان دادنت بود ... قبول کن آن روز که گفتی: فبعزتک لاغوینهم اجمعین، و به عزت خدا قسم خوردی تا گمراهمان کنی و نگذاری لحظه ای لقمه ی خوش عبادت خدا از گلوی وجودمان پایین برود، فکرش را هم نمیکردی که روزی کسانی تا این حد افسارشان را دستت بدهند و بی چون چرا از مجری خواسته هایت شوند ...  

عاشورا چه روز پرمشغله ای برای تو و یارانت بود ... از این به آن می دویدید و هر کدام را با یک وسوسه در میدان نگه میداشتید ... برنامه ریزیت بی نقص بود : آن مال حرامی که در آن سالهای بعد از سقیفه در سفره های مردم وارد کردی، بیشتر از آنچه فکرش را بکنی از درون، آدمها را بدون هیچ مقاومتی طعمه ی وسوسه های شماها کرد، وگرنه شک ندارم که کلام امام عشق سنگ را موم میکند، دل انسان که جای خود دارد ...

ماجرای عاشورا را که میخوانم، خوب میتوانم بفهمم هر کسی را با چه طنابهایی به عروسک خیمه شب بازی خودت تبدیل کردی: طناب عمر سعد طمع حکومت ری بود، و با دستان او اولین تیر را به سمت امام عشق انداختی ... طناب شمر حب جاه و مقام بود که کارش را به نشستن روی سینه ی امام ختم کرد ... اما هرچه فکر میکنم نمیتوانم طنابی را پیدا کنم که با آن توانستی حرمله را مُجاب کنی تا گلوی نازک شش ماهه ای را با تیر سه شعبه نشانه بگیرد ... شک دارم اصلا خودت هم فهمیده باشی، آخر گاهی انسانها روی شیاطین را هم سفید میکنند! 

  • سجاد نوروزی


  • از جمله سایتهای محبوب من، سایت تد است. درموضوعات مختلف، متخصصین در کمتر از بیست دقیقه، مطلب خود را ارائه می دهند. بعضی از سخنرانی ها همراه با زیرنویس در زبان های مختلف است. ( دراین  سخنرانی ، در سال 2009 و در اوج سرو صدای پدیده احمدی نژاد در داخل و خارج از کشور، سه پیش بینی در مورد آینده ایران آمده است. یا این سخنرانی ده دقیقه ای، در مورد تجربه یک نویسنده یهودی است از مطالعه قرآن"زیرنویس هم داره" )
  • سایت فرهنگ باز هم معدنی از کورسهای آزاد در رشته های مختلف است.

  • سجاد نوروزی

جنازه ی حسین را آوردند !

پدرش در تشییع جنازه ی او دائم فریاد می زد " اشتباه کردم حسین را فرستادم جبهه"!

اهالی روستا سرزنشش می کردند که ، « محمد آقا ! ضد انقلابی ها دور و برمان هستند. این حرف ها را نزن و اجر شهید را پایمال نکن »

و دوباره پدر شهید فریاد می زد:« اشتباه کردم ، گناه کردم!»

مراسم بزرگداشت شهید مملو از جمعیت بود، با حضور همرزمان و بچه های سپاه و میهمانانی که برای تسلیت آمده بودند!

پدر شهید می خواست صحبت کند ، همه نگران بودند حرف هایی بزند و موجب ناراحتی دوستان و شادی دشمن شود!

پدر شروع کرد به فریاد زدن :" مردم بدانید من اشتباه کردم حسین را به جبهه فرستادم!..."

خانواده و دوستان شهید ناراحت شدند و سرها را پایین انداختند و این را به حساب داغی که بر دل پدر نشسته بود گذاشتند که محمدآقا ادامه داد :" تا وقتی عباس هست ، حسین نباید شهید شود ! من باید اول عباسم را به جبهه می فرستادم "!...

عملیت بدر نوبت عباس شد. و پدر شهید هیچ گاه تا پایان عمر خودش را نبخشید که : عباس بعد از حسین شهید شد!

شادی روح شهیدان محمدحسین و عباس رجبعلی صلوات.

 

  • سجاد نوروزی

این چه غمی ست نهفته در نام تو که بی اختیار دلها را می شکند

و اشک را در پشت پلکهایی بی قرار می کند و آسمان چشم را بارانی؟

اختیار اشک در این مصیبت با ما نیست...

ما برای ثواب گریه نمی کنیم ....

چه کس میتواند برای ثواب گریه کند؟

گریه کردن بال بسته می خواهد...

ما دق میکنیم اگر برای تو گریه نکینم...دل شکسته میطلبد....

یا لیتنی کنت معک فافوز فوزا عظیما...

                                       این شبا خیلی برای ظهور مولامون دعا کنید.... یا حسین... 

 

  • سجاد نوروزی

  • سجاد نوروزی